فیلسوفی که درصدد آفرینش جهان بنابر تصور خویش است
می خواهد همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و
این همان روا داشتن استبداد بر دیگران است.
فریدریش نیچه
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست
فروغ فرخزاد
.....................................................
سر به دامان من خسته گذار
گوش کن بانگ قدمهایش را
کمر نارون پیر شکست
تا که بگذاشت برآن پایش را
فروغ فرخزاد
..........................................................
این گروه زاهد ظاهر ساز
دانم که این جدال نه آسانست
شهر من و تو ‚ طفلک شیرینم
دیریست کاشیانه شیطانست
روزی رسد که چشم تو با حسرت
لغزد بر این ترانه درد آلود
جویی مرا درون سخنهایم
گویی به خود که مادر من او بود
فروغ فرخزاد
تا به کی باید رفت
از دیاری به دیار دیگر
نتوانم ‚ نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری
به بهاری دیگر
فروغ فرخزاد
................................................
هر چه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
دل من کودکی سبکسر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که میگفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش کرد
فروغ فرخزاد
.....................................................هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد
مرواریدی صید نخواهد کرد
فروغ فرخزاد
...................................................
این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
می گیریزی زمن و در طلبت
بازهم کوشش باطل دارم
فروغ فرخزاد
............................................
من نمی خواهم
سایه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
من نمی خواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
یا بیفتد خسته و سنگین
زیر پای رهگذرها
فروغ فرخزاد
...............................................
زندگی آیا درون سایه هامان رنگ می گیرد؟
یا که ما خود سایه های سایه های خود هستیم؟
فروغ فرخزاد
گفتم خموش (آری) و همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست بجز آرزوی تو
فروغ فرخزاد
...................................................عاقبت بند سفر پایم بست
می روم ، خنده به لب ، خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
فروغ فرخزاد
.................................................
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای بروی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
فروغ فرخزاد
..............................................
به چشمی خیره شد شاید بیابد
نهانگاه امید و آرزو را
دریغا ، آن دو چشم آتش افروز
به دامان گناه افکند او را
فروغ فرخزاد
.......................................................
همه هستی من آیه تاریکیست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
فروغ فرخزاد
...........................................................
چرا امید بر عشقی عبث بست ؟
چرا در بستر آغوش او خفت ؟
چرا راز دل دیوانه اش را
به گوش عاشقی بیگانه خو گفت ؟
فروغ فرخزاد
.............................................
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش ، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
فروغ فرخزاد
......................................................
رفتم ، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم ، که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم زکشمکش و جنگ زندگی
فروغ فرخزاد
..............................................................
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ
بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
فروغ فرخزاد
...............................................
او شراب بوسه می خواهد ز من
من چه گویم قلب پر امید را
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
فروغ فرخزاد
..................................................
به لبهایم مزن قفل خموشی که در دل قصه ای ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را کزین سودا دلی آشفته دارم
فروغ فرخزاد
.................................................................
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند
فروغ فرخزاد
................................................
عاقبت خط جاده پایان یافت
من رسیده ز ره غبار آلود
تشنه بر چشمه ره نبرد و دریغ
شهر من گور آرزویم بود
فروغ فرخزاد
.........................................
می روم خسته و افسرده و زارسوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
فروغ فرخزاد
...................................................
بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز برآن لب نرسید
فروغ فرخزاد
...........................................
کتابی،خلوتی،شعری،سکوتی
مرا مستی و سکر زندگانی است
چه غم گر در بهشتی ره ندارم
که در قلبم بهشتی جاودانی است
فروغ فرخزاد
........................................................
او شراب بوسه می خواهد ز من
من چه گویم قلب پر امید را
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
فروغ فرخزاد
....................................................
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر
می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس خسته و اسیر
فروغ فرخزاد
..............................................
تو همان به که نیندیشی
به من و درد روانسوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم
فروغ فرخزاد
.............................................
دیگر نکنم ز روی نادانی
قربانی عشق او غرورم را
شاید که چو بگذرم از او یابم
آن گمشده شادی و سرورم را
فروغ فرخزاد
...............................................
شمع ‚ ای شمع چه میخندی ؟
به شب تیره خاموشم
بخدا مُردم از این حسرت
که چرا نیست در آغوشم
فروغ فرخزاد
................................................
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
فروغ فرخزاد
.............................................بخدا در دل و جانم نیست
هیچ جز حسرت دیدارش
سوختم از غم و کی باشد
غم من مایه آزارش
فروغ فرخزاد
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
فروغ فرخزاد
..................................................
بر تو چون ساحل آغوش گشودم
در دلم بود که دلدار تو باشم
وای بر من که ندانستم از اول
روزی آید که دل آزار تو باشم
فروغ فرخزاد
.......................................................
کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پاییز بودم کاش چون پاییز خاموش
و ملال انگیز بودم برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
فروغ فرخزاد
.............................................
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند
چرا توقف کنم؟
من از عناصر چهارگانه اطاعت می کنم
و کار تدوین نظامنامه ی قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست
فروغ فرخزاد
..................................................
جملات ، سخنان و اشعار ناب و طلایی از احمد شاملو
...............................................................
ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند
در دردها و شادیهایشان حتی
با نان خشکشان
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند
احمد شاملو
...........................................................
...................................................
تو نمیدانی نگاهِ بیمژهی محکومِِ یک اطمینان
وقتی که در چشمِِ حاکمِ یک هراس خیره میشود
چه دریایِیست!
تو نمیدانی مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندهگیست!
احمد شاملو
............................................................
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ای است
و قلب
برای زندگی بس است
احمد شاملو
.................................................................... گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را، به رسوائی نیاویزم
بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست
گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک
احمد شاملو
......................................................
......................................................
زندگی یک تصادف است ، مرگ یک واقعیت
احمد شاملو
............................................................
........................................................... به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانه هایم
از توان سنگین بال
خمیده بود
احمد شاملو
...................................................
................................................... بی تو مهتاب تنهای دشتم
بی تو خورشید سرد غروبم
بی تو بینام و بیسرگذشتم
بی تو خاکسترم
بی تو، ای دوست!
احمد شاملو
....................................................................... برای زیستن دو قلب لازم است،قلبی که
دوست بدارد
قلبی که دوستش بدارند
احمد شاملو
....................................................
................................................... روزی ما دوباره کبوترهایمان را
پرواز خواهیم داد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که نباشم
احمد شاملو
................................................................
............................................................... آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
سالیان بسیاری نمی بایست
دریافتی را
که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است
احمد شاملو
........................................................................
........................................................................
یاران ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.
آنگاه، من، که بودم
جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،
چنگ زهم گسیخته زه را
یک سو نهادم
فانوس بر گرفته به معبر در آمدم
گشتم میان کوچه مردم
این بانگ با لبم شررافشان
آهای !
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
خون را به سنگفرش ببینید!
این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
کاینگونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن
احمد شاملو
....................................................... ای کاش میتوانستم
یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم
این خلق بیشمار را
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند
....................................................................
...................................................................
و عشق رااحمد شاملو
آبراهام لینکلن
......................................................... کسی که امروز از دیروز آگاهتر نباشد ، انسان خردمندی نیست.
آبراهام لینکلن
..........................................................................
کشتن گنجشک ها ، کرکس ها را ادب نمی کند.
آبراهام لینکلن
............................................................
به همه اعتماد داشتن خطرناک است ، به هیچ کس
اعتماد نداشتن خطرناکترین است.
آبراهام لینکلن
.......................................................
زمین خوردن ، شکست خوردن نیست ،
از زمین بلند نشدن ، شکست خوردن است .
آبراهام لینکلن
.........................................................
گامهای من رو به جلو همواره آرام بوده اند ،
این را خودم می دانم ،
اما هرگز هیچ گامی را رو به عقب برنداشته ام .
................................................
همانطور که مایل نیستم بنده کسی باشم ،
حاضر نیستم آقای کسی باشم .
کسانی که مخالف آزادی دیگرانند ،
خود لیاقت آزادی را ندارند.
آبراهام لینکلن
.............................................................
هرکس برای دفاع از حقش برخواست ،
تو هم برخیز،
اگر بنشینی ،
حق را تنها رهاکرده ای نه بپاخواسته را.
آبراهام لینکلن
.....................................................
اگر نمی خواهی در حق تو داوری شود، درباره دیگران داوری نکن.
آبراهام لینکلن
.................................................................
رنج و غصه را برای خودت بپذیر و رفاه و آسایش را برای همه .
آبراهام لینکلن
............................................................
آبراهام لینکلن
......................................................
من مایلم امور دولت را به نحوی اداره کنم که اگر در
پایان
فرمانروایی خود همه دوستانم را از دست دادم ،
دست کم یکی از دوستانم باقی بماند و
آن ، وجدان و قلب من است.
آبراهام لینکلن
...............................................................
مرد بی شهامت کسی است که در جایی که باید اعتراف کند، خاموش بنشیند.
آبراهام لینکلن
............................................................
آبراهام لینکلن
............................................................پدرم به من کار کردن را آموخت ، نه عشق و علاقه به کار را.
آبراهام لینکلن
یگانه راه دوری از گزینش های هراس آور، ترک مردمان و
گوشه نشینی است که خود ، گزینشی هراس آور است .
ریچارد باخ
.....................................................................
اگر شادی تو در گرو چیزی است که دیگری دارد ،
حدس می زنم که تو نیز یک مشکل داری .
ریچارد باخ
........................................................................
نمی توانم بدون آموختن هر آنچه در طی دوره ی زندگیم
برای آموختن آن آمده ام ، بروم .
ریچارد باخ
...........................................................................
همیشه مختاری که باورت را تغییر دهی و آینده ای متفاوت را برگزینی .
ریچارد باخ
......................................................................
برای محدودیتهای خود استدلال بیاور و مسلماً آنها از آنِ تو هستند .
ریچارد باخ
......................................................................
تنها همان که هستی ، باقی بمان ، آرام و شفاف و درخشان .
ریچارد باخ
.............................................................................
آنچه را که شعبده باز می داند بیاموز، آنگاه دیگر شعبده ای نخواهد بود.
ریچارد باخ
......................................................................
همه ی ما آزادیم هر آنچه که می خواهیم انجام دهیم .
ریچارد باخ
......................................................................
کودکان ، مشتاقند و بزرگسالان ، هوشیار.
ریچارد باخ
.................................................................
زمانی که پرسش هایت را به خوبی بیان کنی ، خودشان پاسخ خود هستند.
ریچارد باخ
..............................................
تو نیاز داری که به شناختن خود ادامه دهی ، هر روز کمی بیشتر از روز پیش .
ریچارد باخ
.................................................................
من وجود ندارم که جهان را تحت تاثیر قرار دهم ، وجود دارم که
زندگیم را به شیوه ای بگذرانم که مرا شادمان سازد .
ریچارد باخ
...............................................................
هرگز آرزویی به تو داده نشده ، مگر آنکه توانایی به حقیقت
درآوردن آن هم داده شده باشد. هر چند باید برای
رسیدن به آن کار کنی .
ریچارد باخ
.........................................................................
نود درصد از مخاطبین خود را از دست می دهی
، مگر آنکه یاد بگیری سخنت را کوتاه نگاه داری .
ریچارد باخ
.................................................................
حلقه ای که خانواده ی حقیقی تو را بهم می پیوندد ، هم خونی نیست ،
بلکه احترام و شادمانی است که نسبت به زندگی یکدیگر دارند .
ریچارد باخ
.................................................................
خود ما برمی گزینیم که صدمه بزنیم و یا صدمه ببینیم .
ریچارد باخ
..............................................................................از جمعیت به اندازه ی کافی کشیده ام ، حتی زمانی که شادمان هستند
و اگر بترسند ، شخصی را به دار می آویزند و یا او
را پرستش می کنند.
ریچارد باخ
................................................................بهشت ، یک مکان نیست و یک زمان هم نیست ، بهشت یعنی کامل شدن
ریچارد باخ
.........................................................................
ما آزادیم به هر کجا که مایلیم برویم و آنچه که هستیم باشیم .
ریچارد باخ
............................................................
آنچه را که بیش از هر چیز به یادگیریش نیازمندی بهتر تدریس می کنی .
ریچارد باخ
..........................................................................
از آینده های امکان پذیر روی نگردان ، مگر آنکه مطمئن شوی
هیچ چیزی برای یادگیری از آنها نداری .
ریچارد باخ
.......................................................................
اگر برای مدتی تمرین کنید که تخیلی باشید ، خواهید دانست که
شخصیت های تخیلی گاهی وقتها از مردمی با بدنها و
ضربان
قلب ، حقیقی تر هستند.
ریچارد باخ
............................................................
آنچه که دیدگانت به تو می گویند باور نکن همه ی آنچه
که می توانی ببینی محدود است ، با ادراک خود بنگر،
آنچه را که آموخته ای بشناس.
ریچارد باخ
....................................................
شاگردان ، چیزهای ساده را دشوار می کنند.
ریچارد باخ
............................................................................همه ی ما در این جهان ، فریبکار هستیم ، همه ی ما وانمود
به بودن چیزی می کنیم که نیستیم .
ریچارد باخ
...........................................................................
برای بسیاری از مرغان ، تنها خوردن غذا مهم است و پرواز اهمیتی ندارد .
ریچارد باخ
.................................................................................
چیزی به نام یک مشکل وجود ندارد که در دستهایش برایت هدیه ای نداشته باشد.
ریچارد باخ
جملات و سخنان ناب ، زیبا و حکیمانه ی پرمودا باترا
........................................................................
شما قهرمان خود هستید ، شرافت شما بسیاری از قلهها را فتح خواهد کرد .
........................................................................................
همه در برابر پادشاه ، برخورد و نگرش خوب و زیبایی داریم ،
ولی خوب بودن در برابر گدا ، هنرمندیست .....................................................................
هنگامی که بخواهید سبب شادی باشید ، بخشی از آن نیز به خود شما برمیگردد .
.....................................................................
ناامید هرگز برنده نمیشود و برنده ، هرگز ناامید نمیشود.
.........................................................................................
ما چون شادمان هستیم ، لبخند نمیزنیم ، بلکه شادمانیم ، چون لبخند میزنیم .
....................................................................
انسان باید پله پله نردبان پیشرفت را طی کند و
به همان سان بتواند به آسانی ، از آن پایین بیاید.
..............................................................
پندار و اندیشهای که شما در مورد خودتان دارید ،
بسیار مهمتر از پندار دیگران دربارهی شماست .
برای دوست ، مردن آنقدر دشوار نیست که یافتن دوستی
که ارزش این فداکاری را داشته باشد ، دشوار است .
.....................................................................
بزرگترین آتشهای دنیا را میتوان فقط با یک فنجان آب در زمان مناسب، خاموش کرد.
گاهی ، یک نه به موقع ، از صدها غم و اندوه جلوگیری میکند.
تنها زمانی میتوانیم دیگران را شاد کنیم که خود ، به اندازهی کافی شاد باشیم .
............................................................................. مشکلات خود را بر ماسه ها بنویسید و موفقیت هایتان را بر سنگ مرمر.
..........................................................................
پایدارترین درختان با یک تبر عادی در ضربهی صدم، سرانجام ، بریده میشوند،
ولی این ، سبب نمیشود که بگوییم نود و نه ضربهی دیگر ،
هیچ نقشی در کامیابی نداشته است.
...................................................................
از کتاب ، سلاحی بسازید تا در دوئل زندگی ، پیروز شوید.
.........................................................
مهم نیست نردبان چقدر ارتفاع دارد ،
هر چیزی آغاز و پایانی دارد ،
.......................................................................
فراموش نکنید که نخستین گام برای حل مسئله ، دست به کار شدن برای حل آن است .
.............................................................................
ذهن شما مانند کارخانه است ،
افکار شما مدیر تولید آن و نظرات دیگران مواد خام این کارخانه می باشد.
................................................................
مهم نیست که چه اندازه میبخشید ، مهم این است که چگونه میبخشید .
....................................................................
بشر ، موجود جالبیست ، چیزی را که دارد ، قدرش را نمیداند و
دوستش ندارد و چیزی را که ندارد ، میخواهد و در پی آن است .
........................................................................................
جملات برگزیده ، مثبت ، طلایی و قصار پرمودا باترا
جملات و سخنان ناب و زیبای ویلیام جیمز
.........................................................................
ناخوشی ها و بیماریهای ما قادرند به گونه ای پیش بینی ناپذیر به ما کمک کنند.
.............................................................
شاد و بانشاط باشید، بگویید و بشنوید و به غم و غصه مجالی برای خودنمایی ندهید.
.......................................................................
وقتی که تصمیمی گرفته شد و بدون معطلی به مرحله اجرا درآمد
، به طور کلی نگرانی و استرس نسبت به نتیجه و سرانجام کار از بین می رود.
.....................................................................
هر انسان عادی تنها از یک دهم استعدادها و قدرت فکری خود استفاده می کند .
آواز خواندن ، نتیجه ی شادمانی ما نیست ، بلکه چون آواز می خوانیم ، شادمانیم .
.....................................................
از زندگی نترسید، باور داشته باشید، زندگی ارزش زیستن را دارد و
باورتان در آفرینش این حقیقت به شما کمک خواهد کرد.
بزرگترین کشف نسل امروز این است که انسان می تواند
با تغییر ذهنیت خود، زندگی خود را تغییر دهد.
پیشامدهای باور نکردنی و بحرانهای بزرگ به ما نشان می دهند که
سرچشمه های زندگی ما از آنچه می پنداشتیم باشکوه ترند.
هنر عاقل بودن عبارت است از هنر آگاهی از اینکه نسبت به چه چیزهایی چشم پوشی کنید.
.......................................................................
عاقل کسی است که می داند چه کارهایی را باید کنار بگذارد.
......................................................................................
ما تنها به وسیله گرفتن تصمیم قادر به تغییر احساسات خود نیستیم ،
بلکه اگر در عین حال که تصمیم می گیریم قادر به دگرگون کردن
اعمال
خود باشیم، نتیجه خواهیم گرفت.
.............................................................................
فلسفه، والاترین و روشن ترین خواسته ی بشر است.
.................................................................................
مردان شجاع فرصت می آفرینند ، ترسوها و ضعیف ها منتظر فرصت می نشینند.
...................................................................................................
پذیرش آنچه رخ داده است، نخستین گام در غلبه بر پیامدهای هر گونه بدشانسی است.
.................................................................
امواج خروشان سطح اقیانوس هرگز سکون و آرامش اعماق آن را بر هم نمی زند.
..........................................................
تا زمانی که قلب شما نخواهد، به طور یقین مغزتان هرگز به چیزی باور پیدا نمی کند.
.......................................................................
بشر امروزی هنور نتوانسته به آنچه که باید باشد و می تواند باشد
دست یابد و این تنها به دلیل قانع بودن انسان به آن قسمتی
از سعادت
است که به نظرش کافی می آید.
...........................................................
مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه بیشتر از یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم .
اتفاقات ناگوار را همان گونه که رخ داده بپذیر ، زیرا پذیرفتن آنچه رخ داده
اولین قدم برای پیروز شدن و غلبه بر نتایج دردناک است.
....................................................................
خوشبختی ، نشانه ی تندرستی روح است.
....................................................................
همه ما آمادگی داریم تا به دلایلی ، کارهای وحشیانه و به دور
از تمدن انجام دهیم ،
تفاوت بین یک آدم خوب و یک آدم بد در برگزیدن آن دلیل
است .
...................................................................
هر کس باید برای تمرین ، هر روز دست کم دو کار را که از آن نفرت دارد انجام دهد.
...................................................................
ژرف ترین اصل طبیعت انسان، اشتیاق و میل شدید او به قدردانی شدن است.
..............................................................................
بسیاری از مردم می اندیشند که در حال اندیشیدن هستند ، در حالی
که سرگرم بازآرایی و تنظیم پیشداوری ها و تعصباتشان می باشند.
...................................................................
بنیادیترین اصل در طبیعت آدمی، اشتیاق فراوان اوست به گرامی داشته شدن.
....................................................................
زمانی که انتظار بهترین پیشامد را دارید، نیرویی مغناطیسی از مغزتان خارج می شود
که بهترین ها را جذب می کند. اگر انتظار بدترین ها را داشته باشید
از مغز قدرت دافعه ا ی رها می کنید که سبب می شود
بهترین ها از شما بگریزد ، حیرت انگیز است.
جملات و سخنان ناب و زیبای جرج برنارد شاو
........................................................................
در زندگی قرار نیست خودتان را کشف کنید ، قرار است خودتان را بسازید.
............................................
وقتی انسان ببری را بکشد ،نامش را تمرین مردانگی می گذارند ،
ولی وقتی ببری انسان را بدرد نام این کار را توحش و آدمخواری می نهند ،
تفاوت جنایت و عدالت هم در قاموس بشر از این بیشتر نیست.
........................................................
اولین عشق توام با کمی حماقت و مقداری زیاد کنجکاوی است .
......................................................................انسان های خوشبین و بدبین هردو برای جامعه مفید هستند ،
خوشبین هواپیما را اختراع می کند و بدبین چتر نجات را .
...............................................................
خوشبختی روزی یکبار در خانه را می زند ،اما بدبختانه در آن زمان صاحبخانه در منزل همسایه است و صدای در را نمی شنود.
تفاوت دزد و پولدار در آنست که دزد ،مال ثروتمندان را می دزدد و پولدار ، پول فقرا را.
.........................................................................
مراقب باشید چیزهایی که دوست دارید را بدست آورید وگرنه ناچار خواهید بود چیزهایی را که بدست آورده اید دوست داشته باشید.
........................................................
دروغهای خوشبینانه چنان قدرت درمانی بالایی دارند که اگر پزشکی نتواند آنها را به صورت متقاعد کنندهای به زبان بیاورد ، به درد این شغل نمی خورد.
..................................................
حکومت طلایی آنجاست که نتوان قوانین را با پول خرید
.................................................................
انسان منطقی خود را با جهان وفق می دهد ، انسان غیرمنطقی تلاش می کند که جهان را با خود وفق سازد.
......................................................................
از کسی که به کار بد شما پاسخی نمیدهد بترسید ، او نه شما را می بخشد ، نه میگذارد خودتان را ببخشید.
بهترین راه برای رسیدن به خوشبختی این است که خودتان باشید.
بزرگترین عیب آن است که از عیب خویش آگاه نباشیم .
توماس کارلایل